سخن طلایی
علي شريعتي:
۲چیز مدهوشم میکند:
ابی اسمانی که میبینم و میدانم که نیست و خدایی که نمیبینم و میدانم که هست
علي شريعتي:
در شگفتم که سلام اغاز هر دیدار است ولى در نماز پایان است شاید این بدین معناست که پایان نماز اغاز دیدار است.
علي شريعتي:
ادمى گاه از لا به لاى همه روزمرگى ها به حقاىقى تلخ وسرد پى می برد.
علي شريعتي:
با یک دل غمگین به جهان شادى نیست تا یک ده ویران است آبادى نیست تا در کل جهان یکى زندان است در هیچ کجاى عالم آزادى نیست.
علي شريعتي:
مرا کسی نساخت، خدا ساخت، نه آنچنان که کسی می خواست که من کسی نداشتم. کسم خدا بود، کس بی کسان. در باغ بی برگی زادم و در ثروت فقر غنی گشتم و از چشمه ایمان سیراب شدم و در هوای دوست داشتن دم زدم و در آرزوی آزادی سر برداشتم و در بالای غرور قد کشیدم و از دانش طعامم دادند و از شعر شرابم نوشاندند و از مهر نوازشم کردند تا : حقیقت دینم شد و راه رفتنم ، خیر حیاتم شد و کار ماندنم ، زیبایی عشقم شد و بهانه زیستنم!
علي شريعتي:
تحمل تنهایی از گدایی دوست داشتن آسانتراست.تحمل اندوه ازگدایی شادی راحتراست.بهتراست انسان بمیرد تا به گدایی زندگی برخیزد
علي شريعتي:
آدم بالاخره میمیره.حالا به اسحال خونی بمیرم بهتره است یا به خاطر حرفهایم.
علي شريعتي:
همه برایم دست تکان دادند ولی کم بودند دستانی که تکانم دادند.
علي شريعتي:
اگر تنها ترين تنها شوم باز هم خدا هست.
علي شريعتي:
درعجبم ازمردمی که خودزیرشلاق ظلم وستم زندگی میکنندوبرحسینی میگریندکه ازاده مرد.
علي شريعتي:
مهربانیت از دور چه نزدیک است و عجب احساس می کنم جغرافیا دروغ محض تاریخ است
علي شريعتي:
انان که می فهمند عذاب میکشند و انان که نمی فهمند عذاب می دهند.
علي شريعتي:
گاهی گمان نمیکنی ولی میشود
گاهی نمی شود که نمی شود...
گاهی هزاردوره دوره بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو می افند
گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست
گاهی همه شهر گدای تو می شوند.
علي شريعتي:
بگذارکه شیطنت عشق چشمان تورا به عریانی خویش بگشاید اگرچه آنجا جز رنج و پریشانی نباشد اما کوری رابخاطر آرامش تحمل مکن.
علي شريعتي:
مي دانم تشنه اي اما...اما اين دريا را در کوزه نمي توان کرد
علي شريعتي:
می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند
ستایش کردم ، گفتند خرافات است
عاشق شدم ، گفتند دروغ است
گریستم ، گفتند بهانه است
خندیدم ، گفتند دیوانه است
دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم
علي شريعتي:
چقدر روح محتاچ فرصتهاییس که در آن هیچکس نباشد!
علي شريعتي:
حسین بیشتر از آب تشنه ی لبیک بود.افسوس که بجای افکارش ،زخم های تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند.
علي شريعتي:
روزي فرا خواهد رسيد که شيطان فرياد برآورد آدمي پيدا کنيد، سجده خواهم کرد...!
علي شريعتي:
دوست دارم بجاي اينكه به مسجد بروم و به كفش هايم فكر كنم ،در خيابان با كفش هايم راه بروم و به خدا فكر كنم .
علي شريعتي:
افسوس روزي خواهد رسيد كه بي ديني نماد روشن فكري خواهد شد .
علي شريعتي:
کاش انسان ها چشم داشتند
کاش انسان ها گوش داشتند
کاش انسان ها حس داشتند
کاش انسان ها درک داشتند
کاش انسان ها کمي انسان بودند کاش ...
علي شريعتي:
حسین(ع) کسی است که به آزادی روح داد و به بعضی ها نان!!!
علي شريعتي:
چگونه است که ما در این سر دنیا عرق می ریزیم و وضعمان این است و انها در ان سر دنیا عرق می خورند و وضعشان ان است نمی دانم مشکل در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن ؟؟!!
علي شريعتي:
خداوندا تو میدانی که انسان بودن ماندن دراین دنیا چه دشوار است . چه رنجی میکشد انکس که انسان است واز احساس سرشار است .
علي شريعتي:
شايدنشودبه گذشته بازگشت ويک اغاززيباساخت,ولي مي شود هم اکنون اغازکردويک پايان زيبا ساخت
علي شريعتي:
حباب ها قربانی هواهای درون خودشان هستند.
علي شريعتي:
ساعت ها را بگذارید بخوابند......بیهوده زیستن را نیازی به شماره نیست.
علي شريعتي:
انگاه که غرور کسی را له میکنی انگاه که کاخ ارزوهای کسی را ویران میکنی انگاه که شمع امید کسی را خاموش میکنی انگاه که بنده ای را نادیده می انگاری انگاه که حتی گوشت را میبندی تاصدای خرد شدن غرورش را نشنوی انگاه که خدا را میبینی و بنده ی خدارا نادیده میگیری میخواهم بدانم دستانت را به سوی کدام اسمان دراز میکنی تابرای خوشبختی خودت دعا کنی به سوی کدام قبله نماز میگذاری که دیگران نگذارده اند.
علي شريعتي:
مردهادر گستره عشق به وسعت غیرقابل توجه نامردندبرای اثبات کمال نامردی انان تناه همین بس که درمقابل قلب ساده و فریب خورده یک زن احساس میکنند مردند.تاوقتی که قلب زن عاشق نشده است پست تر از یک سگ ولگردعاجزتر از یک فقیر و گداتر از همه ی گدایان ساحره پوزه برخاک و دست تمنا پیشش گدایی میکنند امام همین که خیالشان از بابت قلب زن راحت شد به یکباره یادشان می افتد که خدامردشان افرید و انگاه کمال مردانگی را در نهایت نامردی جستجو میکنند.
علي شريعتي:
زن عشق میکارد و کینه درو میکند .دیه اش نصف دیه توست.و مجازات زنایش با تو برابر.میتواند تنها یک همسر داشته باشد.و تومختاربه داشتن 4همسری برای ازدواجش در هر سنی اجازه ولی لازمست.و توهرزمان که بخواهی به لطف قانون گذاری میتوانی ازدواج کنی . در محبسی بنام بکارت زندانی است و تو ......؟او کتک میخورد و تو محاکمه نمیشوی . او میزاید و تو برای کودکش نام انتخاب میکنی . او درد میشکد و تو نگرانی که کودکش دختر نباشد .او بیخوابی میکشد و تو خواب حوریان بهشتی را میبینی . او مادر میشود همه جا میپرسند نام پدر ؟؟؟!!!
علي شريعتي:
پدر مومن من مادر مقدس من نماز تو یک ورزش تکراریست و بدون هیچ اثر اخلاقی که صبح و ظهر وشب انجام میدهی امانه معنای الفاظش را میدانی و نه فلسف حقیقی و هدف اساسی اش را.تمام اثار نمازت این است که پشت تو قوز کند و پیشانیت صاف . پینه بسته شود به راحتی قران به زبان اورده و تهمت و افترا به بندگان خدارا زده تو میگویی نماز خوندن با خداسخن گفتن است تصورش را بکن کسی با مخاطبی مشغول حرف زدن باشد اماخودش نمیفهمد که چه دارد میگویدتنها تمام کوشش اینست که الفاظ را باوسواس بیان کند که مبادا هنگام حرف زدن ص س تلفظ شود حرف زدنش غلط شود کجایی پدر و مادر مقدس من وای برشما نمازگزارانی که سخت غافلید و در خیالتان خدای اسمان را نماز میبرید و در عمل بتهای قرن را که دیگر مجسمه های ساده و گنگ و عاجز عصر ابراهیم و سرزمین محمد نیستند.
علي شريعتي:
قرآن من شرمنده ی توام اگراز تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچمان اوازت بلند میشود همه از هم میپرسند چه کسی مرده است؟چه غفلت بزرگی که میپنداریم خداتورابرای مردگان ما نازل کرده است قرآن من شرمنده توام اگر تورا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام یکی ذوق میکند که تورا برروی برنج نوشته .یکی ذوق میکند که تورا فرش کرده .و یکی هم ذوق میکند که تورا با طلا نوشته .آیا واقعا خدا تورا فرستاده تا موزه سازی کنیم قران من شرمنده توام اگر حتی آنان که تورا میخوانندو تورا میشنوند آنچنان به پایت مینشینندکه خلایق به پاری موسیقی های روزمره اگر چند آیه از تورا به یک نفس بخوانندمستعمین فریاد میزنند(احسنت)گویی مسابقه نفس است حفظ کردن توباشماره صفحه خواندن تواز آخربه اول یک معرفت است یا یک رکوردگیری ؟خوشا به حال کسی که دلش رحلی است برای تو .
علي شريعتي:
خدایا!
به من زیستنی عطا کن که در لحظه ی مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است، حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم،
خدایا!
تو چگونه زیستن را به من بیاموز، چگونه مردن را خود خواهم آموخت.
خدایا!
رحمتی کن تا ایمان نام و نان برایم نیاورد و قوتم بخش که نانم را و حتی نامم را در خطر ایمانم افکنم .
خدایا!
مگذار که ایمانم به اسلام و عشقم به خاندان پیامبر مرا با کسبه ی دین با حمله ی تعصب و عمله ی ارتجاع هم آواز کند.
خدایا!
مرا از این فاجعه ی پلید مصلحت پرستی که چون همه کس گیر شده است وقاحتش از یاد رفته و بیماری شده است که از فرط عمومیتش هر که از آن سالم مانده باشد بیمار می نماید مصون بدار تا به رعایت مصلحت حقیقت را ذبح شرعی نکنم.
علي شريعتي:
غریب است دوست داشتن و عجیب تر از ان دوست داشته شدن وقتی میدانیم کسی باجان و دل دوستمان دارد و نفس ها و صداو نگاهمان درروح و جانش ریشه دوانده به بازیش میگیریم هرچه اوعاشق تر ماسرخوش تر هرچه او دل نازکتر مابی رحمتر .تقصیرازمانیست تمامی قصه های عاشقانه اینگونه به گوشمان خوانده شده اند .