کد گوگل پلاس پیچک

قابل اعتماد بودن بهتر از دوست داشتني بودنه

مشكل ما اينه كه :

مورد اعتماد ها رو دوست نداريم

ولي به دوستامون اعتماد داريم.

روزی شیطان نشسته بر بساط صبحانه و آرام آرام لقمه بر میداشت و میخورد

-از او پرسیدم :
ظهر شده، تو هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای ؟
انسان ها نصف روز خود را بی تو گذرانده اند !

-شیطان با پوز خندی گفت :
قبل از فرا رسیدن زمان بازنشستگی من خود دست به بازنشسته کردن خود زده ام.

گفتم :
چه شده ، به راه عدل و انصاف برگشته ای یا سنگ بندگی خدا را به سینه ات می زنی ؟

شیطان گفت :
همانطور که میبینی من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم.
دیدم انسانها، آنچه را که من شبانه به ده ها وسوسه ی پنهانی انجام میدادم، روزانه به صدها دسیسه ی آشکارا انجام میدهند.

به نظر تو آیا این انسان ها به شیطان نیاز دارند ؟

از پاسخ دادن شرمم گرفت و شیطان در حالی که بساط خود را برمیچید تا در کناری آرام بخوابد، زیر لب آرام گفت :

آن روز که خداوند گفت بر آدم و نسل او سجده کن ، هرگز نمیدانستم که نسل او در زشتی و دروغ و خیانت، تا کجا میتواند فرا برود.
اگر میدانستم در برابر آدم به سجده می رفتم و میگفتم که :

همانا تو خود پدر منی !

what had done night in his black life workbook who is competent for the all stars

شب در کارنامه سیاه زندگیش چه کرده است که افتخار گرفتن این همه ستاره را دارد؟؟؟

love someone who is worthy of love

not offensive

that clever lover who is offensive will be watered down someday

به کسی عشق بورز که لایق عشق باشه

نه تشنه ان

زیرکی که تشنه عشق است روزی سیراب می شود.

مرد را به عقلش نه به ثروتش

زن را به وفايش نه جمالش

دوست را به محبتش نه به كلامش

عاشق را به صبرش نه به ادعايش

مال را به بركتش نه به مقدارش

خانه را به آرامشش نه به اندازه اش

اتومبيل را به كاراييش نه به مدلش

دانشمند را به علمش نه به مدركش

مدير را به عمل كردنش نه به جايگاهش

نويسنده را به باورهايش نه به تعداد كتابهايش

شخص را به انسانيتش نه به ظاهرش

*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*

و فراموش نشود:

NOBODY IS PERFECT

هيچ كس كامل نيست

*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*

هر روز صبح

در جنگل هاي آفريقا شيري از خواب بيدار ميشود كه ميداند براي زنده ماندن بايد به سرعت بدود

و آهويي بيدار ميشود كه ميداند براي رهايي از دست شير بايد سريع تر از آن بدود

حال مهم نيست كه شير باشي يا آهو به هر حال با طلوع صبح دويدن آغاز ميشود

از تصادف جان سالم به در برده بود

ميگفت زندگي را مديون ماشين مدل بالايش هست،

* و خدا همچنان لبخند ميزد *

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

he was survived from the accident

and saying " i was protected because of my top model car

* and GOD was still smiling ! :) *

چه ساده در ميان خنده هاي ديگران;با گريه هاي خود به دنيا مي آييم!

و اذان در گوشمان ميخوانند!

و چه ساده در ميان گريه هاي ديگران;از دنيا ميرويم!

و نماز برايمان ميخوانند!

و در اين ميان معمايي ميسازيم بنام"زندگي" آنهم چقدر كوتاه ...

به فاصله بين اذان تا نماز!!!

*********************************

and saying prayers in your ears!

and how simple we pass away in others cries!

and saying prayers for us!

and between these two;we made a mystery by the name of  "LIFE" which lasts for a very short period...

the period between saying prayers!!!

در سرزميني زندگي ميكنم كه

مردمش بوسه دو عاشق را با نفرت نگاه ميكنند

وبراي اعدام يك جوان كف ميزنند!!!

*************************

i'm living in such a land which

people watch at kissing 2 lover with lots of hate

and handling for executing a young man !!!

ديدن لبخند كساني كه رنج ميكشند

از ديدن غصه هايشان دردناك تر است

ياد دارم در غروبي سرد سرد

ميگذشت از كوچه  ما دوره گرد

داد ميزد كهنه قالي ميخرم

دست دوم،جنس عالي،ميخرم

كاسه و ظرف سفالي ميخرم

گر نداري ،كوزه خالي ميخرم

اشك در چشمان بابا حلقه بست

عاقبت آهي كشيد بغضش شكست

اول ماه هستو نان در سفره نيست

اي خدا شكرت ولي اين زندگيست؟

بوي نان تازه هوشش برده بود

اتفاقا مادرم هم روزه بود

خواهرم بي روسري بيرون دويد

گفت آقا سفره خالي ميخريد؟!!!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

i remember in a vey cold sunset

passed a itinerant from our Alley

shouting "i buy old carpets"

secondhand,great ones"

bowl and fictile utensil"

if you don't have,i'll buy empty pitcher"

tears come to my father's eyes

finally he suspired and broke into tears

it's the first day of month and there's no bread in the table

thank your god but isn't it an existence,is it ?

the smelling of fresh bread made him inebriate

accidently my mom was fasting

my sister ran into the door and said to him

would you buy empty table???  "

some of the people are such the first holes of belt

they always exist

but never are useful

بعضی از ادم ها شبیه سوراخ های اول کمربند هستند

همیشه هستند

اما هیچ وقت به کار نمیان!!!

همه پیرزن ها مثل برف پاک کن می رقصند یا مادر بزرگ من این طوریه ؟!؟!؟!

are all the grandmothers dancing such a wiper OR  there's just my grandmother?!?!?

some beliefs of people are based on their complex

بعضی عقاید مردم بر مبنای عقده اشان شگل می گیرد.

اي قطـــــــــــــــــــــــــــــــــار . . .

راهت را بگير و برو،

كه نه كوه طاقت ريزش دارد

و نه ريزعلي لباس اضافه.

روزگار روزگـــــــــــــــــــــــار دگريست

در اين شهر صداي مردمي است كه همچنان كه تو را ميبوسند طناب دار تو را ميبافند

مردمي كه صادقانه دروغ ميگويند و خالصانه خيانت ميكنند.

در اين شهر هر چه تنها تر باشي پيروز تري

"فروغ فرخزاد"

ديشب گرسنه بود دختري كه مرد

-چه آسان به خاك پس داديمش

-و چه دردناكتر از مرگ او،

داستان مادرش كه براي خريدن قرص ناني

تن به هرزگي داد

آنهم نه از روي هوس،از روي اجبار

-همسايه اش زيارتش قبول،مكه رفته بود

گنجشك ميخنديد به اينكه چرا بي هيچ پولي برايش دانه ميپاشم!

من ميگريستم به اينكه حتي او هم محبت مرا از سادگي ام ميپندارد!

دخترك فقط هنگام نماز چادر بر سر داشت

*گويا فقط خــــــــــــــــــــدا نا محرم است*

مترسك آنقدر دست هايت را باز نكن ...

كسي تو را آغوش نميگيرد ...

ايستادگي هميشه تنهايي دارد ... !

بعد از سالها دخترك كبريت فروش راديدم!

بزرگ و زيبا شده بود ...

به او گفتم كبريت هايت كو؟ميخواهم اين سرزمين را به آتش بكشم!

خنده تلخي كرد و گفت:كبريت هايم را نخريدند،سالهاست كه خودم را ميفروشم...

بر آنچه گذشت و آنچه شكست حسرت نخور

زندگي اگر زيبا بود با گريه شروع نميشد

در مدرسه زندگي،در كلاس دنيا،سر  زنگ املا

يادمان باشد براي محبت تشديد بگذاريم،

تا حتي نيم نمره از محبت ها كم نشود

زندگي مثل پيانو است

دكمه هاي سياه براي غم

و دكمه هاي سفيد براي شادي

زماني ميتواني آهنگ زيبايي نواخت كه

دكمه هاي سفيد و سياه را با هم فشار دهي

موشي در خانه صاحب مزرعه تله موشي ديد!

به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد.همه گفتند تله موش مشكل توست به ما ربطي ندارد!

ماري در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزيد!

از مرغ برايش سوپ درست كردند!

گوسفند را براي عيادت كنندگان سر بريدند!

گاو را براي مراسم ترحيم كشتند!

و در اين مدت موش از سوراخ ديوار نگاه ميكرد و به مشكلي كه به ديگران ربط نداشت فكر ميكرد.

GOD

don't make any of u're slaves that alone which be forced to say MY love to the one who's not competent

خدایا

  هیچ بنده ای رو اینقدر تنها نکن که به هر بی لیاقتی بگه عشقم

خدايا . . .

كودكان گل فروش را ميبيني؟

ميخواهم يك تكه آسمان كلنگي بخرم،ديگر زمينت بوي زندگي نميدهد.

گدايي را قناعت

بي عرضگي را صبر

وبا تبسمي بر لب

اين حماقت ها را حكمت خدا وند ميدانند

"گاندي"

How you can explain to the blisters of your foot

that all the traveled path was a big

mistake

?!?! 

چطور می توان به تاول های پا گفت که تمام مسیر

طی شده اشتباه بوده ..... ؟؟؟؟